خشکاندن ريشه دارايي‌هاي غيرمولد بانک‌ها

تاریخ انتشار : 1398/04/04

يکي از معضلات بزرگ شبکه بانکي کشور، متراکم شدن دارايي‌­هاي غيرمولد است و با توجه به اهميت اين موضوع، بحث ارائه راه‌حل­‌هايي نظير تاسيس شرکت­‌هايي با ماموريت خاص خريد دارايي­‌هاي سمي و نظاير آن، در محافل تخصصي مطرح است. از آنجا که وجود شناخت همه ­جانبه از ماهيت هر مشکل، از الزامات و مقدمات طرح هرگونه راه‌حل محسوب مي­‌شود، در نوشتار حاضر تلاش مي­‌شود به طور اجمالي خاستگاه­‌هاي ايجاد برخي از اين دارايي‌ها بررسي شود تا از اين رهگذر، مقدمات لازم براي طرح بسته‌اي از راه‌حل­ ها جهت رفع معضل دارايي­‌هاي منجمد بانک‌ها فراهم آيد.

دارايي­‌هاي غيرمولد بانک­‌ها را مي­‌توان در کلي­‌ترين شکل، به دو دسته مطالبات معوق (از اشخاص حقيقي، حقوقي و دولت) و دارايي­‌هاي حبس شده در شرکت­ ها و املاک و مستغلات تفکيک کرد.

الف- مطالبات از دولت

در حال حاضر آسيب‌شناسي شبکه بانکي نشان مي‌دهد که بخشي از دارايي‌هاي غيرمولد بانک‌ها، ناشي از عدم بازپرداخت بدهي‌هاي دولت و شکل­‌گيري معوقات بانکي است. اين مساله با بلوکه‌کردن بخشي از دارايي­‌هاي بانک‌ها، قدرت تسهيلات­‌دهي آن­ها ­را تحت تاثير قرار داده است.

به لحاظ ماهيتي، بخشي از توان دولت در تامين بودجه کشور، تحت تاثير درآمدهاي ارزي دولت است که تابع عواملي نظير نوسانات نرخ ارز، نوسانات قيمت نفت و يا حجم فروش نفت و فرآورده­‌هاي مرتبط (متاثر از عواملي نظير تحريم و...) است. نوسانات در اين حوزه باعث شده است تا دولت­‌ها در سنوات پيشين جهت تامين مالي پروژه­‌هاي عمراني خود، اقدام به انتشار اوراق بهادار با ضمانت دولتي ­کنند. با به فروش نرفتن اوراق مذکور و اجبار بانک‌ها به خريد اين اوراق و يا سررسيد شدن آنها و ناتواني دولت در بازپرداخت، اين موارد عموماً تبديل به مطالبات بانک‌ها از دولت شده است. از سوي ديگر افزايش نرخ ارز و به تبع آن نرخ تورم در بسياري از مواقع باعث افزايش هزينه تمام شده توليد شده و در نتيجه بسياري از طرح­‌هاي توسعه­‌اي که در زمان تامين مالي، از توجيه اقتصادي برخوردار بودند و بانک­‌ها با تکليف دولت، اوراق منتشرشده براي تامين مالي آن­ها را خريداري و يا تسهيلات تکليفي به آن­ها پرداخت کرده بودند، توجيه اقتصادي خود را از دست داده و جريان­‌هاي درآمدي آنها، تکافوي بازپرداخت تسهيلات دريافتي را نکرده که اين مساله نيز افزايش مطالبات از دولت و کاهش قدرت تسهيلات­‌دهي و ساير تبعات پيش­ گفته را براي بانک‌ها به همراه داشته است.

مورد ديگري که منجر به شکل­‌گيري و تزايد مطالبات بانک‌ها از دولت­‌ها شده آن است که دولت­‌ها در مقاطعي براي حمايت از طرح­‌هاي توسعه‌اي ملي و يا پوشش هزينه‌هاي جاري خود، بانک­‌ها را مستقيماً­ مکلف به اعطاي تسهيلات تکليفي به شرکت­‌هاي زيرمجموعه با ضمانت دولت کرده‌اند. اين دسته تسهيلات غالباً بدون در نظر گرفتن ضوابط اعتباري (از منظر اعتبارسنجي و اخذ وثايق و تضامين) و اطمينان از بازگشت وجوه، پرداخت مي‌شود. از اين رو معمولاً بازپرداخت اين گونه تسهيلات نيز با مشکل مواجه شده و با توجه به اينکه ضمانت بازپرداخت اين تسهيلات از سوي دولت­‌ها صورت گرفته، اين موضوع نيز به نوبه خود موجب افزايش مطالبات بانک­‌ها از دولت‌ها شده است.

موضوع سوم که در طول سنوات گذشته به تناوب رخ داده است، اجبار بانک­‌ها به پرداخت وام کم بهره و حمايتي به آسيب­‌ديدگان از بلاياي طبيعي (با ضمانت دولت) و يا اعطاي تسهيلات به طرح­‌هاي ملي با نرخ حمايتي با تضمين پرداخت مابه­ التفاوت نرخ سود تسهيلات از سوي دولت بوده که اين اقلام نيز مستقيماً باعث افزايش مطالبات بانک‌ها از دولت­‌ها شده است.

مجموعه عوامل فوق، با کاهش منابع دراختيار بانک‌ها، توان تسهيلات‌دهي آنها را به شدت کاهش داده و اين امر باعث کاهش درآمدهاي مشاع بانک‌ها و نهايتاً افت سودآوري آنها شده است.

ب-سرمايه­‌گذاري در شرکت­‌ها و املاک و مستغلات

بخشي از منابع بانک‌ها در قالب سرمايه­‌گذاري در شرکت­‌ها و املاک و مستغلات بلوکه شده است. سرمايه‌گذاري بانک‌ها در سهام شرکت‌ها با اهداف و يا بر اساس الزامات متفاوتي صورت پذيرفته است که از آن جمله مي­‌توان به سرمايه‌گذاري در شرکت­‌هايي با حوزه فعاليت مرتبط و مکمل (نظير بيمه، کارگزاري، تامين سرمايه، ليزينگ و صرافي)، سرمايه­‌گذاري در شرکت‌هاي متفرقه به قصد انتفاع از سود، تملک سهام ناشي از رد ديون دولت و نهايتاً تملک سهام/ املاک و مستغلات وثيقه مطالبات معوق، اشاره کرد.

سرمايه­‌گذاري­‌هاي بانک‌ها در کسب ­و کارهاي مرتبط با حوزه بانکي، با برنامه­‌ريزي و در راستاي استراتژي­‌هاي کلان آنها در تکميل زنجيره ارزش صورت مي­‌پذيرد و علاوه بر اين کارکرد، نقش به سزايي در  سودآوري آنها دارد چراکه نتيجه عملکرد مالي آن­ها در تراز تلفيقي بانک­‌ها انعکاس مي­‌يابد و باعث افزايش رضايت ذينفعان شامل مشتريان و سهامداران مي­‌شود. اما در گروه دوم سرمايه­‌گذاري‌ها که در شرکت‌هاي متفرقه به قصد انتفاع انجام شده، بانک­‌ها بر اساس الزامات قوانين رفع موانع توليد، مکلف و مصمم به فروش اين شرکت­‌ها هستند اما چه بسا ظرفيت خريد اين شرکت­‌ها در جامعه وجود نداشته باشد. اما گونه سومي از مالکيت بانک­‌ها بر شرکت­‌ها نيز وجود دارد که ناظر بر سهامي است که از باب تسويه ديون دولت به بانک­‌ها، به اجبار به تملک بانک‌ها در آمده است. اين سهام تمليکي اجباري دو دسته­‌اند: برخي که از وضعيت مناسبي از نظر عملکردي برخوردارند و نگه­داري آن­ها مي­‌تواند براي بانک­‌ها،  جريان درآمدي ايجاد کند ليکن بانک­‌ها مکلفند وفق الزامات قانون منع بنگاه­‌داري بانک­‌ها، آنها را به فروش برسانند اما به علت عمق کم بازار سرمايه کشور و نبود مشتري با قيمت مناسب براي سهام اين شرکت­‌ها، فروش سهام آنها عملاً با قيمتي کم­تر از ارزش ذاتي آن­ها صورت مي­‌پذيرد که اين مساله بازده سرمايه­‌گذاري در بازار را نيز تحت تاثير قرار مي­‌دهد. دسته ديگر از سهام تمليکي، سهام شرکت­‌هاي ورشکسته­‌اي هستند که به دليل عدم برخورداري از وضعيت مناسب عملکردي و سودآوري، بايد در دستور کار فروش، تعديل نيرو و يا انحلال قرار گيرند اما چنين تمهيداتي عموماً با توجيهاتي نظير نرخ بالاي بيکاري در استان موردنظر، با مقاومت شديد نهادهاي صاحب نفوذ محلي روبرو مي‌شود. تاسف­‌بارتر اينکه در بسياري از اين موارد، بانک­‌ها مجبور مي­‌شوند به جاي اقدامات اصلاحي فوق، براي پوشش هزينه­‌هاي جاري (پرداخت حقوق کارکنان)، به اين شرکت­‌ها تسهيلات پرداخت کنند (در حالي که از ناتواني آنان در بازپرداخت تسهيلات اطمينان دارند(.

علاوه بر موارد فوق، بخشي از دارايي­‌هاي غيرمولد بانک‌ها، نتيجه تمليک وثايق وام­‌هاي نکول شده هستند که به علت سيستم نامناسب قيمت­‌گذاري وثايق، وجود معارض، مشاع بودن مالکيت بانک در برخي موارد و مشکلاتي از اين دست، فروش اين اقلام در مزايده­‌ها با دشواري­‌هاي فراواني صورت مي­‌پذيرد.

در مجموع، دارايي‌هاي غيرمولد بانک­‌ها، به لحاظ ماهيت و خاستگاه، از تنوع گسترده­‌اي برخوردار هستند لذا براي کاهش و يا حداقل جلوگيري از افزايش­ آنها، لازم است از طيفي از تمهيدات، اقدامات و سازوکارها، استفاده شود. در يک سوي اين طيف، تغيير رويه دولت­‌ها در تامين مالي و بازتعريف رابطه نظام بانکي و دولت قرار داشته و در سوي ديگر طيف، ممکن است بهره­‌گيري از شرکت‌هاي وصول مطالبات (فکتورينگ) و يا بازنگري در قوانين حقوقي و ثبتي قرار گيرد. از اين رو، حل معضل دارايي­‌هاي غيرمولد، نيازمند بسته­‌اي از تمهيدات و اقدامات است که بايد با ديدي سيستمي، تدوين و به کار بسته شود.

منبع: ايبِنا

عليرضا جلالي فراهاني، رييس مرکز تحقيقات و تحول استراتژيک بانک ملت